مادر شهید مجید آینه بند میگوید:
روزی به منزل آمد و زن عمویش مهمان ما بود و در اتاق بدون حجاب نشسته بود.
مجید پشت در ایستاد و چند بار گفت : « یا الله » ، ولی زن عمو حجابش را برسر نکرد.
بلند گفت :« به زن عمو بگویید میخواهم بیایم داخل ، روسریش را بپوشد. »
زن عمو گفت : « بیا داخل ، تو مثل پسرم میمانی ، در ضمن هنوز که به تو چیزی واجب نشده است!.. »
ولی بازهم تکرار کرد ... زن عمو، مجبور شد حجاب بپوشد تا «شهید مجید» به اتاق وارد شود....
برگرفته شده از sire-shohada.blog.ir