شیعه تنها نیست صاحب دارد
امام مهدی علیه السلام : إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزلَ بِکُمُ اللاَّْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ – احتجاج ج 2 ص 279
|
|
مرحوم محدّث نورى در کتاب نجم الثاقب از قول عالم فاضل محمدحسین نائینى اصفهانى چنین نقل کرده است: برادرم میرزا محمد سعید در سال (1285ق) از ناحیه پا، احساس درد شدیدى کرد و به دنبال آن، حتى از راه رفتن عاجز شد. طبیبى به نام میرزا احمد نائینى را براى درمان پاى برادرم آوردند. ابتدا معالجات او به ظاهر مؤثر واقع شد و ورم و چرک پا برطرف گشت، ولى چند روزى طول نکشید که زخمهاى زیادى علاوه بر پاها در میان دو کتف او پیدا شد. درد و خونریزى آن زخمها، محمد سعید را هر روز بیش از پیش ناتوان و ضعیف و لاغرتر مىساخت و معالجات طبیب جز افزایش درد و خونریزى و سرایت زخمها به قسمتهاى دیگر بدن نتیجه دیگرى در پى نداشت. روزى خبر آوردند یک طبیب بسیار ماهرى به نام میرزا یوسف در یکى از روستاى اطراف ساکن است که در درمان بسیارى از مریضىهاى صعب العلاج مهارت زیادى از خود نشان داده است. پدرم کسانى را فرستاد تا او را براى درمان برادرم بیاورند. وقتى او به طور کامل برادرم را معاینه کرد، مدتى ساکت شد و به فکر فرو رفت، یادم هست در یک فرصتى که پدرم از اطاق بیرون رفته بود، به گونهاى که من متوجه حرفهاى آنها نشوم مطالبى را به یکى از دایىهایم که با ما زندگى مىکرد گفت. فهمیدم که طبیب از درمان برادرم مأیوس شده است و به دایىام مىگوید: هر چه زحمت کشیده شود بى فایده است. منتهى دایىام تلاش مىکرد تا طبیب با پدرم به گونهاى موضوع را مطرح کند که باعث ناراحتى او نشود. وقتى پدرم جهت اطلاع از نتایج معاینات دکتر دوباره به اتاق برگشت، میرزا یوسف به پدرم گفت: من اول فلان مقدار پول (که مبلغ بسیار زیادى بود) مىگیرم، آن وقت معالجه را شروع مىکنم. کاملا معلوم بود که هدف او از چنین پیشنهادى منصرف کردن پدرم از قبول معالجه بود. چون نه تنها براى پدرم بلکه براى خیلىها در آن زمان و شرایط تهیه چنان پولى غیر ممکن بود. لذا پس از بحثهاى زیاد، پدرم گفت: براى من امکان تهیه این پول مقدور نیست. در نتیجه طبیب هم از این فرصت استفاده کرده فورا منزل ما را ترک نمود. بعد معلوم شد که والدینم همان موقع متوجه شده بودند که طبیب از درمان برادرم مأیوس شده و درخواست آن پول کلان، بهانهاى بیش نبوده است. من یک دایى دیگر به نام میرزا ابوطالب داشتم که زهد و تقواى او زبان زد مردم بود، همه مردم آن محل به دعاهاى او اعتقاد داشتند و در گرفتارىها ومشکلات به او مراجعه مىکردند، او هرگاه عریضه به حضرت بقیةاللّهعلیه السلام مىنوشت ونتایجى به دست مىآمد. وقتى مادرم متوجه بسته بودن همه راههاى عادى ومعمولى درمان برادرم شد، به نزد دایى ابوطالب رفت واز او خواهش کرد تا براى شفاى محمد سعید عریضهاى بنویسد. عصر روز جمعهاى بود که دایىام عریضه را نوشت. مادرم آن را از او تحویل گرفت و همان موقع به همراه برادرم کنار چاهى که در بیرون روستا بود رفتند و در حالى که به شدّت گریه مىکردند، عریضه را در چاه انداختند و به خانه برگشتند. چند روزى از این ماجرا نگذشته بود که من در خواب دیدم سه نفر سواره با همان اوصافى که در حکایت تشرّف اسماعیل هرقلى نقل شده است از صحرا به طرف خانه ما مىآیند. وقتى آنها را دیدم یک مرتبه به یاد جریان اسماعیل هرقلى افتادم و با خودم گفتم: آن سوار اولى حتما خود حضرت حجّتعلیه السلام هستند که آمدهاند برادرم محمّد سعید را شفا دهند. وقتى آن سه نفر به نزدیکى خانه ما رسیدند، همگى از اسب پیاده شدند و درست به همان اطاقى که برادرم در آن خوابیده بود داخل شدند. همان کسى را که من فکر مىکردم خود حضرتعلیه السلام هستند نزدیک برادرم رفتند و نیزهاى را که در دست داشتند روى کتف «محمد سعید» گذاشتند و فرمودند: بلند شو، دائیت از سفر آمده است و پشت در منتظر است. من در آن حال متوجّه شدم که منظور آن حضرت، دایى علىاکبرم است که خیلى وقت پیش به سفر تجارت رفته است و اتفاقا به خاطر تأخیر کردن، همه خانواده نگرانش بودند. محمد سعید اطاعت امر کرد و در نهایت سلامتى از جاى خود برخاست و با عجله به سوى در رفت تا از دایى على اکبر استقبال کند. در این لحظه از خواب بیدار شدم و درست به اطراف نگاه کردم متوجه شدم که صبح شده است ولى هیچ یک از اهل خانه براى نماز صبح بیدار نشدهاند. بلافاصله یاد خوابى که دیده بودم افتادم و با خوشحالى خودم را به نزدیک برادرم رساندم و او را بیدار کردم و به او گفتم: محمد سعید! محمد سعید! بلندشو آقا امام زمانعلیه السلام تو را شفا دادند. سپس بدون معطلى او را گرفتم و از زمین بلندش کردم. در اثر سر و صداى من مادرم از خواب بیدار شد، وقتى دید که محمد سعید را بیدار کردهام، با ناراحتى گفت: او به خاطر دردى که داشت از سر شب نتوانسته بود بخوابد، تازه از شدّت دردش مقدارى کم شده بود، چرا بیدارش کردى؟! گفتم: مادر! امامعلیه السلام محمد سعید را شفا دادند. مادرم از جاى خود برخاست و با عجله خود را به ما رساند و گفت: تو چه گفتى؟ خواستم تا حرفم را تکرار کنم، که دیدم محمد سعید شروع به راه رفتن کرد، و مثل اینکه اصلا هیچگونه ناراحتى نداشته است. مادرم از خوشحالى با صداى بلند شروع به گریه کردن نمود و همه اهل خانه بإ صداى او از خواب بیدار شدند و به دنبال آن طولى نکشید همه اهالى روستا از اتفاقى که افتاده بود باخبر شدند و با عجله خودشان را براى دیدن محمد سعید به خانه ما مىرساندند. بحمد للّه امام زمانعلیه السلام به عریضه وتوسل مادرم عنایت کرد و از آن به بعد در بدن برادرم اثرى از آن مریضى دیده نشد. و چند روز بعد هم دایى على اکبر با سلامتى از سفر برگشت و خوشحالى خانواده ما به لطف حضرت حجة بن الحسنعلیه السلام کاملتر شد بله اینجاست که شیعه پی میبره به این جمله امام زمانش که فرمودند: |
|
إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَلَوْلا ذلِکَ لَنَزلَ بِکُمُ اللاَّْواءُ وَاصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ – احتجاج ج 2 ص 279 ما نسبت به شما اهمال نمیکنیم اهمال یعنی سرسری نسبت به شما کاری را انجام نمیدم بلکه با قوت از شما یاری میکنم معنای این جمله را انسا وقتی به عنایات ایشان به شیعیانش در سراسر تاریخ نگاه میکند و بررسی انجام میدهد می فهمد یعنی چه ؟ عنایات و توجهات بموقع و نشان دادن این توجه ویژه به مریدان من جمله؛ در زمان جنگ جهانی اول بود که مردم از شرایط به وجود آمده بسیار در عذاب بودند، شبی آیت الله نائینی به امام زمان متوسل می شود. در خواب دیواری به شکل نقشه ی ایران دیدم که شکست برداشته، خم شده و در حال افتادن است، زیر دیوار یک عده زن و بچه نشسته بودند ودیوار داشت روی سرآنها خراب می شد. فریاد زدم: «خدایا این وضع به کجا خواهد انجامید؟» در همین حال دیدم که حضرت ولی عصر علیه السلام آمدند و انگشت مبارکشان را به طرف دیواری که خم شده و در حال افتادن بود، گرفتند و آن را بلند کردند، دو مرتبه سرجایش قرار دادند و فرمودند: «اینجا شیعه خانه ی ماست، خم می شود،شکست بر می دارد اما نمی افتد اینه منظور آقا که به فکر شما هستم و ذکر و یاد شما را فراموش نمیکنیم و دغدغه های شما دغدغه من امامتونه، من یک سوال دارم امشب نیمه شعبان از شما بزرگواران واقعا این قضیه دو طرفه است ما هم ذکر و یاد اقامون و داریم دست شما درد نکنه حاج اقا امشب هم که اومدیم به عشق امام زمانونه درسته رفیق ولی واقعا در این حد کفایت میکند از روایت پیداست اقا همیشه بفکر و یاد ماهست ولی ما چی یه نیمه شعبان، یه شب قدر اصلا نه بهتر بگم هر شب جمعه نه دادش گلم ما باید تموم زندگیمون اقا و یاد او باشه اون هم یاد اقای بزرگواری که در مورد ایشان امام رئوف و مهربانمون امام رضا علیه الاف التحیه والثناء خیلی قشنگ امام رو برای ما معرفی میکنند الامام الانیس الرفیق، و الوالد الشفیق، و الاخ الشقیق، و الام البرة بالولد الصغیر، و مفزع العباد فی الداهیة النآد امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز به کودک، و پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است، چند کلمه اینجا حائز اهمیت است امام زمانما رفیق است ، پدر مهربان ، مادر دلسوز مادر دلسوز چه میکنه برا فرزندش واقعا اگه یک نوزاد رو چند روز از مادرش بگیری چی میشه اعصابش خورد میشه حتی اگه نوزاد اهل اذیت و ازار زیاد باشه اگه یک نوجوان بدی به مادرش بکنه مادر بازم حظره خودشو فدای بچش کنه ادامه میفرمایند: الامام کالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم و هی فی الافق بحیث لا تنالها الایدی والابصار. امام مانند خورشید طلوعکننده است که نورش عالم را فرا گیرد و خودش در افق است به نحوى که دستها و دیدگان به آن نرسد. محض اطلاع اونائیکه میگن ما نیاز به امریکا و 5+1 داریم در واقع اینا اصلا امام زمانشان را نمیشناسند و الا دنبال امام زمانشان میرفتند برای حل مشکلاتشون دنبال دیگران نمیرفتند |
|
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست باید باور کرد که شان امام خیلی بالاتر از انچیزیست که من و شما فکر میکنیم بقول زیارت جامعه وبوجوده ثبتت الارض و السماء و بیمنه رزق الوری عالم به وجود امام زمان در چرخش است و تمام عالم به وجود ایشان روزی میخورند ایکاش معنای این جمله رو میفهمیدیم ایکاش توی زندگیمون جایگاه امام زمان رو میدیدیم ایکاش درصدی از عنایات امام زمان رو جبران میکردیم ایکاش وقتی یک داستان و عنایت از ارباب رو میشنویم روش فکر کنیم میگن یک ناصبی متعصب و دشمن اهل بیت پیامبر(ص)
به عنوان وزیر حاکم وقت بحرین بود که از هیچ دسیسهای جهت ضربه زدن به شیعیان
کوتاهی نمیکرد و در مهمترین دسیسهاش، اناری را خدمت حاکم ارائه میکند که با
حک شدن برجسته مطالبی خلاف عقاید شیعیان بر روی آن و جلوه دادن آن به عنوان
معجزه الهی و دلیلی بر بطلان شیعیان، حاکم را قانع مینماید که در صورت عدم پاسخ
مناسب شیعیان در برابر این واقعه یا شیعیان مطیع خواستههای آنها شده یا کشته
شوند. خوشا بحال کسانیکه به این باور رسیدندکه امام زمانشان محکم پشت شان ایستاده و از انها دفاع میکنه و اقا را بعنوان یک تکیه گاه حساب میکنند اگر اینطور بود تلاشمان رابیشتر میکردیم بفکر اقا بیشتر میبودیم ، تو کارامون بیشتر دغدغه اقامان را می داشتیم نه اینکه دیگران چی میگن تا شرمندش نشیم خیلی جای تاسف دارد که باید گفت سالها منتظر سیصدو اندی مرد است آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم یا بقول ان شاعر که انصافا قشنگ گفته ولی خیلی دردناک و سوزناک گفته خیلی ادم و شرمنده میکنه، خیلی برا منتظران سخته و سنگین است عمریست که از حضور او جاماندیم در غربت سرد
خویش تنها ماندیم
|
|
چه کنیم باور کنیم شیعه تنها نیست صاحب دارد، چشمها رو باید شست جور دیگر نگریست بیاییم یه مرور کنیم بابا تو طبس کی شیعه را یاری کرد سالها برنامه ریزی کرده بودند به شیعیان ضربه اساسی وارد کنند و بقول خودشان کار را یکسره کنند نه واقعا کی نقشه آنها را خنثی کرد و ان طوری ذلیل و خارشان کرد که تا مدتها خودشان هم باورشان نمیشد نه واقعا سال 88 یادمون رفته داشتند برای خودشان مسؤلین ایران را میچیدند که بعد از انقراض انقلاب کی را کجا بزارند و در چه سمتی و برا خودشان جشن پایان کار ما رو گرفته بودند، آره عنایات امام زمان اگر نبود جنگ تحمیلی اینطور بپایان میرسید عالم دست بدست هم داده بودند تا نظام شیعی امام زمان را زمین بزنند باز هم با خاری برگشتند و یا عزت یافتیم بله باید ایناها را یادآوری کرد خوشا بحال کسانیکه قدر این عنایات و میدانند و خودشان را همیشه مدیون امام زمانشان میدانند مرحبا به کسانیکه تو وظیفه نسبت به این امام مهربان کم نیمزارند و بعد هم شکر این عنایات را بجا آورد و بارها و بارها باید گفت الحمدلله رب العالمین کما هو اهله من در پایان این را می خواهم اضافه کنم خیلی ها برای دیدن یار تلاشهای زیادی میکنند دعای توسل چهل شب چهارشنبه ، دعای ندبه چهل روز جمعه و... اینا خوبه ولی نکته اصلی چیزه دیگری است اگر خودمان و اعمال و کردارمان را مخلص کردیم نمی خواد دنبال اقا بری اقا خودش میاد بی بی شطیطه ، بانوی بزرگواری در نیشابور
درعصر امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) با صداقت و پاکی زندگی می کرد .
ابوجعفر به اتفاق جمعی از مردم خراسان جهت زیارت امام و حج خانه ی خدا و رساندن
خمس به امام راهی مدینه شدند. حالا ما چطور میتونیم این عنایت امام زمانمان را جبران کنیم و ما هم بیاد ایشان باشیم یکی از وظایفمون کمک مالی به دینمون است که البته این کمک بخودمون محسوب میشود انجاییکه امام زمان فرمودند امّا امْوالُکُمْ
فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ
فَلْیَقْطَعْ البته باید مواظب باشیم یه روایت دیدم وقتی این روایت رو می خوندم مو در بدنم راست شد و برا بعضیها خیلی غصه خوردم چرا به خاطر غفلت دارند خودشان را بد بخت و بیچاره میکنند نمیدانم این روایت رو اینجا بگم یا نه شب جشن است اما میدونم دوست دارید بشنوید امام زمان فرمودند «لعنة اللّه
والملائکة والناس اجمعین على مَن استحلّ من مالنا درهماً ، لعنت خدا و فرشتگان و
مردم بر کسى که یک درهم مال ما را حلال بشمارد و در روایت دیگر فرمود: ما دشمن
این گونه افراد هستیم. «و نحن خصمائه اونایی که هنوز درامد ندارند هم خواهش میکنم از همان اولین حقوق شروع کن دیر نشه بعد زیاد بشه نتونی کاری بکنی باید ما کیس و زرنگ باشیم، این شب نیمه شعبان اجازه بدید یه درد دلی با اقا کنیم بگیم آقاجان وقتی به توجهات شما تو زندگیم نگاه میکنم وقتی میبینم چندین جا دستم و گرفتید ویاریم کردید و وقتی به خودم و کارام و اعمالم نگاه میکنم که تو خیلی از کارهام تنها چیزی که دیده نشده شما هستید از خجالت سرم و زمین میاندازم و از خودم بدم میاد با خودم میگم جا داره شما بفرمایید هر کس بطریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند عیبی نیست از دوست بپرس که چرا میشکند ولی اقا جان تورو جان مادرت از اون نگاه ها که به شاهرخ ها و علی گندابی ها و دیگران کردی و یک شبه متحولشان کردی امشب بمن رو سیاه هم یه نگاه بیانداز منم پاک بشم منم عاشقت بشم منم فقط شما رو ببینم منم دل شما رو بدست بیارم منم محور زندگیم شما باشید خدایا خودمان و مالمان را به برکت امام زمان خالص بگردان امشب اقا را از ما راضی بردان هرانچه بخوبانت در این شب عزیز میدهی به ما عنایت بفرما
|