ختامه مسک

یار و شریک مبلغ در منبر جذاب و تاثیرگذار

ختامه مسک

یار و شریک مبلغ در منبر جذاب و تاثیرگذار

آخرین مطالب

شـــــرم و حیــــــا به سبک شہدا

جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۲۶ ق.ظ

منبر داستان



فرارشهید عبدالحسین برونسی

سربازیش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ می گذراند.

آن هم زمان شــــاه

وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت
                      و
خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده می کرد♨️

جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود.

18دستـــشویی که در هر نوبت 4 نفر مامور نظافتشان بودند

هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد
 و گفت:

بچه داهاتی سر عقل اومدی⁉️
 
عبدالحسین گفت:
این 18 توالت که سهله، اگه سطڸ بدی دستم و
بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو بشکه و ببر توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه با کمال میل قبول می کنم؛ اما دیگه تو اون خونه پام رو نمی زارم
 
📚کتاب خاک های نرم کوشک،ص16

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی